ما آن هستیم بر اساس آنچه که انجام می دهیم تا خود را عوض نماییم
|
ما آن هستیم که آن کار را بطور مکرر انجام می دهیم
|
ما از سیگاریها تحمل را می آموزیم. من هنوز کسی را ندیده ام که به غیر سیگاریها اعتراض کند
|
ما از هیچ چیز نمی ترسیم جز از خود ترس
|
ما اشتباهاتمان را به سادگی فراموش می کنیم زمانی که برای خودمان آشکار هستند
|
ما با تجربه تلخ می آموزیم که موجودی که محیطش را نابود می کند خود را نابود می سازد
|
ما بايد با حيا باشيم و در همان حال بايد بدانيم که بقيه از ما پايينتر هستند
|
ما بايد پيرو پايان مسالمت آميز باشيم به وسيله مفهوم صلح آميز
|
ما باید ازنیاز به اختراعات آگاه باشیم , مخصوصا زمانی که با منطق همراه است
|
ما باید بخوانیم ، نه به منظور آنکه خود و زندگی روزانه امان را فراموش کنیم ، بلکه بر خلاف آن ، بلکه به منظور به دست آوردن راحتتر ،آگاهانه ، و کنترل بیشتر از زندگیمان
|
ما باید بیشتر فکر کنیم که چگونه میتوانیم بخوبی عمل کنیم نه اینکه چگونه خوش باشیم , در نهایت ما رضایتمند تر خواهیم بود
|
ما باید راه را برای نسل جدید باز کنیم , چنانکه نکنیم آنها خود راه را می گشایند
|
ما بر این باور هستیم که یک کشور واقعی هستیم , ولی حقیقت این است که ما فقط کمی از یک دورنما بزرگتر هستیم
|
ما بسيار موارد مشترك با امريكايها داريم - مستثنای , البته , زبان محاوره ای
|
ما بطور مسلم به سرعت فراموش کرده ایم که ما خود در یک زمان مهاجر بوده ایم
|
ما تنها با داشتن خاطرات می توانیم اختراع بکنیم
|
ما تنها خوشهالی که به ما داده شده است را دارا هستیم
|
ما تنها سؤالاتی را که ميتوانميم جواب بدهيم ميشنويم.
|
ما خاطره خودمان هستيم، موزه ای افسانه ای از اشکال بی ثبات، انبوهی از آيينه های شکسته
|
ما دروغ ميگويم تا هستيما ن را تحمل كنيم , و از همه يشتر , به خودمان دروغ ميگويم
|
ما روزها را بجا نمياوريم ولی لحظه ها را بياد مياوريم
|
ما زمانی اتحام داریم که هیچ چیزی کاملا بررسی نشده است
|
ما زندگی می کنیم با آنچه که بدست می آوریم : ما زندگی درست می کنیم با آنچه که می دهیم
|
ما سیرک را جهانی کردیم ولی نه نان را
|
ما صاحب زبان محاوره هستیم و نه کشور
|
ما می توانیم یک عقیده مخالف را با مباحثه مقلوب کنیم و یا می توانیم آن را پخش کرده و به گوشها برسانیم . ما نمی توانیم با ضور به آن قلبه کنیم ار آنجایی که آن قدرت هوش ما را ضعیف می کند
|
ما می دانیم که شخص می تواند کتابهای گوته و ریلک را در شب بخواند , باخ و شوبرت بنوازد , و صبح به کارش در آشویتز برود
|
ما نميتوانيم به لذت خيلی حساس باشيم بي آنكه به درد حساس نباشيم
|
ما نمی دانیم چه کسی آب را کشف کرده است , ولی اطمینان داریم که او ماهی نمی باشد
|
ما همانگونه هستیم که رژیم غذایمان می باشد
|
ما همه کم تجربه هستیم , زندگی خیلی برای ما کوتاه است که کس دیگری باشیم
|
ما همه یک منشع مشترک داریم : ما همه حاصل تکامل جهان و ستارگان هستیم , و در این صورت برادران و خواهران واقعی می باشیم
|
ما همواره بر این هستیم که خود را بر اساس عقایدمان بسنجیم , و دیگران را بر اساس عمل کردشان
|
ما همواره ميتوانيم از بالا رفتن خوداری کنيم , ولی نه در پايين آمدن
|
ما همگی باید قوانین را مراعات کنیم , ولی وکیل باید آنان را بفهمد
|
ما همگی خود خواه هستیم ,ولی همگی ما خود خواه در مورد یک چیز نیستیم
|
ما هنوز نیاموخته ایم که رشد فرهنگی واقعی تنها با لذت , جوشش و خنده بدست مي آيد
|
ما هیچ حقی نداریم که خوشهال باشیم بدون آنکه آن را ایجاد کنیم همچون آنکه ثروت را مصرف نماییم بدون آنکه آن را تولید کنیم
|
ما چیزها را به آن صورتی که هستند نمی بینیم , به آن صورتی که هستیم می بینیم
|
ما کار می کنيم تا اوقات فراقتمان رابگيريم.
|
مافیا بهترین نمونه سرمایه داری است که ما داریم
|
مالکيت يک دام است, چيزی که ما فکر ميکنيم بما تعلق دارد در حقيقت ما به او تعلق داريم
|
مالیخولیا خوشهالی از غمگین بودن است
|
مانند پيکاسو رويای داشتن پول زياد برای آسوده زندگی کردن همچون فقيران را دارم
|
مايلم كشيش ها ازدواج كنند نه اينكه همجنس بازي و يا خواجگي پيشه نمايند
|
مبارزه برای باورهای شخصی سهل تر از پيروی کردن از آنها می باشد
|
مبازره آدمی در مقابل قدرت همانند مبارزه حافظه در مقابل فراموشی است
|
مبتکر کسئ است که تفکرش حامئ خودش است
|
متاسفانه , امروزه در سکوی جهانی ما غربیان تنها هنرمند و تماشاچی هستیم , و بنابراین , از طریق تلوزیون و نشریاتمان , ما تنها به دلایل خود گوش داده و و فقط تاسف خود را احساس می کنیم
|
مترجم: کسی است که باعث درک مفهوم بين دو نفر با زبانهای مختلف ميشود و اين به طريق تکرار کردن مفاهيمی است که بنفع مترجم است که آن را به مخاطبش بگويد
|
مترجمان اسبان بارکش فرهنگ هستند
|
مترجمین همچون نقاشان چهره هستند _ آنها می توانند کپی را زیبا نمایند ولی آن باید شبیه اصل باشد
|
متعسف بودن و دوباره از اول شروع کردن , چیزی است که زندگی گفته می شود
|
متعسفانه , شما حتی در سن هشتاد سالگی هم می توانید عاشق باشید. البته , من این را می نویسم که عشق را فراموش کنم
|
مجازات جنايت در ارتکاب آن است، تنبيهی که قانون می افزايد غيرضروری است
|
مجازات ها به درد ترساندن آنهايی که نمی خواهند گناه کنند، می خورد
|
محكوميت دشمن خطرناك تری برای حقيقت است تا دروغ
|
مدت زمان احساسات معادل مدت زمانی است که یک زن مقاومت نشان داده است
|
مذهب من جستجو کردن برای حقيقت است در زندگی و حيات در حقيقت
|
مراحل بدست آوردن حكمت عبارت است از: اول سكوت ; دوم گوش كردن ; سوم بخاطر آوردن ; چهارم بكار بردن و پنجم به ديگران آموختن
|
مراقب افکارت باش ... آنها تبدیل به لغات شما می گردند. مراقب لغتهایتان باشید... آنها تبدیل به کردار شما می گردند. مراقب کردارتان باشید... آنها تبدیل به خوی شما میگردد. مرافب خویتان باشید... آنها تبدیل به خصوصیات شما می گردد. مراقب خصوصیاتتان باشید...آن تبدیل به سرنوشت شما می گردد
|
مرتکب کار شيطانی نشدن بسيار خوب است . ولی کار خوب نکردن بسيار بد است
|
مرحله ای که باعث گرديده است که آميب به انسان تبديل گردد از نظر فيلسوفان مصلمآ يک پيشرفت بوده است , ولی اينکه آميب با اين نظر موافق است هنوز ناشناخته است
|
مرد هزاره سوم فرهنگ بوش , صداقت برلوسکونی و قلب مهربان پوتین را خواهد داشت
|
مردانی که بيشترين احترام را برای زنان قايل هستند به ندرت ميان آنها محبوبيّت دارند
|
مردانی که خیلی راحت با زنها سازگاری پیدا می کنند می دانند که چگونه بدون آنها بگذرانند
|
مردم از کمبود درآمد نمی میرند, بلکه آنها ازعدم دستیابی به منابع تلف می شوند
|
مردم افکار عالی ندارند , بلکه افکار عالی مردم را میابند
|
مردم بايد خطرات ناشی از اقدام به خودکشی را بدانند
|
مردم بشما اجازه نميدهند که شما بطريقی که ميخواهيد زندگی کنيد , ولی اگر شما به اندازه کافی قوی هستيد , اقلا لا زم نيست شما بطريقی که ميخواهند زندگی کنيد
|
مردم به دو گروه تقسیم می شوند , راست گرایان و غیر راست گرایان – و راست گرایانی که تفرقه ایجاد می کنند
|
مردم به شگفتی میروند در کوهها , دریاها , رودخانه ها و ستارگان و آنها بدون تعجب از خود می گذرند
|
مردم ترجیح میدهند که با نا خوشایندی همدردی کنند تا با خوشحالی
|
مردم تنها زمانی نادان به نظر می آیند که می خواهند آنچه باشند یا آنچه به نظر بیایند که نیستند
|
مردم در کـثافت شنا خواهند کرد اگر شما مقداری پول کم در آن بیندازید
|
مردم دروغ نمی گویند به آن اندازه که قبل از انتخابات , در زمان جنگ یا بعد از شکار دروغ می گویند
|
مردم متمدن نمی توانند ارضای جنسی خود را بدون عشق رفع کنند
|
مردم معمولا به رای آوری وابسته هستند که در حال حاضر هیچ عقیده ای ندارد
|
مردمان خصيص گورشان را با دندانشان ميکنند
|
مردن مرحله تلخی است , ولی ايده مردن بدون زندگی کردن غيرقابل تحمل است
|
مردن هيچ نيست، بيم و هراس داشتن زندگی نکردن است
|
مرزهای زبانی من مرزهای دنيای من هستند
|
مرغ وسيله است براي توليد تخم مرغ از يك تخم مرغ ديگر
|
مرغابیها تخمشان را در خفا می گذارند در حالی که مرغها در زمان تخم گذاری همجون زن عصبانی قد قد می کنند , در نتیجه ؟ همه تخم مرغها را می خورند
|
مرگ حالتی از کمال است، تنها چيزی که در دسترس يک فانی قرار دارد
|
مرگ در عدم برقراری ارتباط نيست بلکه در عدم امکان درک شدن می باشد
|
مرگ شايد بهترين قسمت زندگی است
|
مرگ شخصی که ما را به تصور مياورد در حقيقت مرگ قسمتی از ما است
|
مرگ قسمتی از من بوده است تا اينکه مرا از شخص ديگری جدا کرد
|
مرگ كيفر زندگي كردن است
|
مرگ پايدارترين چيزی است که زندگی تا کنون ابداع کرده است
|
مرگ چیزی است که ما نباید از آن بترسیم , زیرا تا زمانی که ما زندگی میکنیم مرگ وجود ندارد و زمانی که او می آید ما وجود نداریم
|
مسیحیت با ایجاد گناه برای عشق بسیار برای آن ارجهیت گذاشته است
|
مشاور همچون مخلوق ناخوشایندی است ,که هر چه شما بیشتر از آن می بینید بیشتر از آن خوشتان می آید
|
مشکل است که ببينيم چه کسی با ميل خودش با جريان ميرود
|
مشکل ترین جنگ مبارزه با خودمان است , هر چند که بزرگترین پیروزی قلبه بر خودمان است
|
مشکل ترین رازی را که آدمی می تواند نگاه دارد نظر در مورد خودش است
|
مشکل دنیا آن است که احمقان اطمینان دارند و هوشمندان اشباع از شک می باشند
|
مشکل سر وقت بودن این است که هیچ شخصی ارزشی به آن نمیدهد
|
مشکل سرمايه داری، سرمايه دارانند که تقريباً هميشه درون شرکت های خود ممتازند امّا در بيرون اغلب افراد خرفت کند ذهن و کسل کننده و برخی اوقات حتی بدتر هستند
|
مشکل نوشتن چقدر آسان است
|
مصخره بازیهای سیاسی بی استفاده گشت زمانی که به هنری کیسینجر جایزه نوبل داده شد
|
مصرف بهترين معلم زبان است
|
مطالعه کردن شکلی از مسرّت است
|
مطالعه کردن همچون ترجمه كردن است , برای دو شخص تجربه ها يكسان نيستند .خواننده بد همانند مترجم بد است .در آموختن خوب خواندن ,تحقيق كمتر از غريزه اهميت دارد
|
معايب ديگران شباهت زيادی به معايب ما دارد
|
معروفترین وسیله برای کم کردن کار امروزه هنوز شوهر با پول است
|
معلم معمولی به شما می گوید. معلم خوب به شما توضیح می دهد. معلم بر جسته به شما نشان می دهد. معلم خارقلاده شما را به اوج می برد
|
معمولا آدمها چيزي را كه دوست دارند راحت تر قبول ميكنند
|
معمولا, من چيزی را که فکر ميکنم ميگويم. ولی اين روزها اين يک اشتباه بزرگ است از آنجايی که ريسک يکنفر ميتواند اشتباه فهميده بشود
|
معمولا, کارهای ناخوشایندی که انجام می گردد با دلیل آنکه پیشرفت به آنها احتیاج دارد در حقیقت پیشرفت نیستند بلکه اعمال نا خوشایند هستند
|
معنی زندگی چیست زمانی که ما جرات نداریم که کاری انجام بدهیم
|
معیار ناگوار ارزشهای جامعه ما این است که هیچ تجارتی بهتر از حرفه جنگ نیست
|
مقایسه بین دزدی از بانک و ایجاد بانک چیست ؟
|
مقدمه قسمت مهمی از کتاب است که حتی منقدين آن را ميخوانند
|
ملتی که خاکش را نابود کند خود را نابود کرده است
|
ممکن است مسخره بنظر برسد , ولی بگذار بگويم که : انقلاب واقعی با احساس عميق راهنمايی ميگردد
|
ممکن است که آدمی را دوست داشت زمانی که آنها را درست نمی دانید
|
ممکن نیست که بتوان از وقت تلف کردن لذت برد مگر اینکه شخص بسیار کار داشته باشد
|
من آموخته ام که لغت "غیر ممکن" را با دقت زیاد استفاده کنم
|
من احتياج به طبع شاعری دارم تا بگويم چيزهای که نميتواند گفته بشود
|
من از طبيعت آدمی هم مأيوس شده ام و از آن منصرف گشتم زيرا که آن را خيلی همانند خود يافتم
|
من از گفته های خشن نگران نیستم , ولی از خاموشی حقیقت گویان نگران هستم
|
من الکل نمينوشم . ولی نه برای تقوا , برای اينکه نوشيدنی وجود دارد که من آن را بيشتر دوست دارم , و آن آب است
|
من اکنون رمز بوجود آوردن بهترین آدم را یافته ام : آن بزرگ شدن در هوای آزاد و خوردن و خوابیدن با زمین است
|
من این طرح را در عرض پنج دقیقه کشیدم , ولی شصت سال طول کشید که بتوانم آن را بیاموزم
|
من این چاپ جدید را به دشمنانم ارایه می کنم که مرا در کار شغلی ام کمک کردند
|
من با شما می خواهم همان کاری را انجام دهم که بهار با درخت آلبالو انجام می دهد
|
من بر اساس افکارم نقاشی می کنم ,نه بر اساس آنچه که می بینم
|
من به حضور مقدس مريم عذرا ظاهر شدم
|
من به قانون احترام کامل می گذارم تا زمانی که کم شانس ترین افراد بین ما را حمایت کند
|
من بوسیله کشیشانی احاطه شده ام که در زمینه اینکه سالاریشان از ماورای این دنیا است نزاع می کنند, ولی کسانی که , همانند دیگران , به خود کمک کرده و همه آنچه را که در دسترس است با خصاصت چنگ می زنند
|
من ترجیح میدهم که خوشبین باشم و در اشتباه تا اینکه بدبین بوده و حقدار
|
من تصور ميکنم که حلقه گم شده بين حيوان و انسان متمدن را يافته ام , او ما هستيم
|
من خوش بین هستم در مورد آینده ای که بدبین است
|
من خيلی زمان ندارم که در عجله باشم
|
من در تقويم بوده ام , ولی هرگز سر وقت نبوده ام
|
من دریافتم که در این دنیا آنقدر مهم نیست که ما به چه معتقد هستیم , در مقایسه با آنکه به چه جهتی می رویم ... ما باید بعضی وقتها در جهت باد و بعضی وقتها در خلاف باد برانیم , ولی ما باید برانیم , و نه شناور باشیم , و نه لنگر را بیندازیم
|
من دوست دارم كه صحبت بكنم . بسياری از موارد با خودم صحبت ميكنم كه صحبتم را بشنوم . برخی اوقات من بسيار با هوش هستم كه صحبت خودم را هم نميفهمم
|
من دیده ام که علمی را که می پرستیدم , و هواپیمایی را که دوست می داشتم چگونه بشری را که من توقع داشتم خدمت کنند نا بود کردند
|
من رهبر آنها هستم , من باید آنها را دنبال کنم
|
من زمانی که دايرت ا لمعارف را از یک جلد تا جلد آخر خواندم ; من فکر کردم که آن شعر جالبی در مورد همه چیز است
|
من زمانی که می بینم جمعی برای شخصی کف می زند احساس درد میکنم . تنها کاری که او باید بکند که بگوشش خوانده بشود این است که به اندازه کافی زندگی بکند
|
من زندگیم را صرف ایجاد قانون کرده ام
|
من زندگیم را گذاشتم که در یابم حیات چیست و نمیدانم چرا و به چه علت وجود دارد
|
من شامل خودم و شرایطم می باشم
|
من شخصا همواره آماده هستم که بياموزم , هر چند که من علاقه ندارم که به من بياموزند
|
من عاشق بودم, و عاشق من بودند, خورشيد صورت مرا نوازش ميداد, زندگی, تو چيزی بمن بدهکار نيستی! زندگی ما با هم حسابی نداريم
|
من عشق می ورزم، تو عشق می ورزی، او عشق می ورزد، ما عشق می ورزيم، شما عشق می ورزيد، آنها عشق می ورزند. ايکاش نه صرف فعل بلکه واقعيّت بود
|
من عیده عال کامل می خواستم و من همه چیزی را که درست کار می کرد خراب نمودم
|
من فقط فردی هستم كه خود را محدود می دانم به اینکه سنگ را بلند کنم تا زیرش را ببینم. تقصير من نیست که هرچند گاهی هيولاهايي در زیر آن ظاهرمی گردند
|
من فکر می کنم , بنابر این من وجود دارم
|
من فکر میکنم روزی در آینده ما به اندازه قابل هستیم که حکومتی بر سر نداشته باشیم
|
من فکر نميکنم که مجبور شده ام که باور کنم که همان خدايی که بما احساس, دليل و هوش داده است ميخواهد که آنها را استفاده نکنيم
|
من قادر به نگاه داشتن مترجم به هيچ صورت نيستم , زيرا که به غير از اين صورت من بطور غيرشخصی و بدون بهره تحرير ميکنم کاملا عاری از شخصيت
|
من قانونی بودن دارو را حمايت ميکنم... حد اقل در ورزش
|
من متمعنا ناراحت هستم; ولی اگر من نيستم, بقيه هم نبايد آزاد باشند
|
من مرتکب بزرگترين گناه شده ام: من خوشهال نبودم
|
من مردی هستم با تمام محدودیتهای یک فرد در زمان خودش , ولی من هرگز چیزی را نگفته ام که نمی خواستم بگویم , همچنان که من همیشه آن چیزهایی را که می خواستم بگویم نگفته ام
|
من ميدانم که شاعری غيرقابل اجتناب است , ولی برای چی من نميدانم
|
من می توانم فشارهای زیادی را تحمل کنم ولی دلیل عظیم همواره غیر قابل تحمل است
|
من می خواهم که همه چیز گرد باشد و آن اینگونه نیست , اگر در نظر بگیریم که , نه آغاز و نه پایان در شکل , که اینگونه باید باشد , به جای آن بیا که بر عقیده هارمونی کامل باشیم , که آن زندگی است,
|
من نميتوانم با کسی زندگی بکنم که بدون من نميتواند زندگی بکند
|
من نميخواهم چيزی را ثابت کنم , من فقط ميخواهم چيزی را نشان بدهم
|
من نميروم بر سر ميز تو بنشينم و نگاه کنم که تو ميخوری, و چيزی در بشقاب من نيست, و خودم را کسی بدانم که سر ميز نشسته ام. نشستن سر ميز شما را از اعضای سر ميز نميکند . بودن در آمريکا شما را آمريکايی نميکند.
|
من نه تنها ضد جنگ هستم بلکه نظامی ضد جنگ هستم . من می خواهم که برای صلح بجنگم . آلبرت آینشتاین
|
من نه تنها يک صلح طلب بلکه يک مبارزه گر طلح طلب هستم. من حاضر به نبرد برای صلح هستم
|
من هر گونه بی احترامی به شخص برای اینکه او به گروه ديگری از افراد , به زبان ديگر , مذهب و طبقه اجتماعی دیگر تعلق دارد را وحشیانه می دانم
|
من هرگز اجازه نداده ام که مدرسه با تحصیل من مداخله کند
|
من هرگز قصد نداشتم به وسيله نوشتنم به مردم نزديك بشوم . بلکه واقعا , من هرگز قصد نداشتم به هيچ شخصی نزديك بشوم
|
من هرگز نامم را بر روی کتابهایی که خریداری می کنم نمی گذارم , من تنها زمانی نامم را می نویسم که آنها را خوانده باشم که بتوانم بگویم به من تعلق دارند
|
من هم کتابها را میخوانم , خیلی کتابها : ولی من کمتر از آنها می آموزم در مقایسه با آنچه که از زندگی می آموزم . دائرت المعارف تنها کتابی است که به من زیاد آموخته است . دائرت المعارف چیزی که من آن را میستایم ! ولی من جاده زندگی را حتی به دائرت المعارف خوب ترجیح میدهم
|
من همیشه زندگیم را به گونه ای برنامه ریزی کرده ام که با سیصد هزار چیز در وجدانم و نه هیچ تاسف بمیرم
|
من همیشه موافق عقیده کسی هستم که می آموزد , اگر او اول صحبت کند
|
من هنوز باور دارم که مردم واقعا قلب خوبی دارند . من قادر نيستم اميدم را بر آن اساس بسازم که شامل آسيمگی , بدبختی و مرگ باشد
|
من واقعا باور دارم که انقلاب راه دست يابی به حقوق قانونی است
|
من واقعا زمانی آزاد هستم که تمامی افراد دور من , زن و مرد همانند همدیگر , بطور مساوی آزاد هستند
|
من واقعا فکر ميکنم که صحيح ترجمه کردن يک نوشته به درک درست آن مربوط است و فهم آن احتـياج دارد که شما در دنيا زندگی کرده باشيد و مفهوم فزيکی آن را درک کرده باشيد و ترجمه کردن تنها به مفهوم ابراز جملات نيست
|
من کاملا این حق را برای خود محفوظ می دارم که با خود در تناقض باشم
|
من کسی را آدم خطاب می کنم که زبانش را کنترل می کند
|
من کم آرزو می کنم و آن مقدار کم را هم کم آرزو می کنم
|
من کومونیست نیستم - من نمی توانم همچین چیزی را قبول کنم
|
من گروههای سیاسی را می ستایم . آن تنها جایی است که برای ما باقی مانده است که مردم در مورد سیاست صحبت نمی کنند
|
من یک قرارداد مصالمت آمیز با زمان بسته ام - اومرا دنبال نمی کند و نه من از او فرار می کنم , ولی یک روز ما به هم می رسیم
|
منتظر موقعيت خوب نباشيد :آن را ايجاد کنيِد
|
منشی یا خوشگذرانی عوامل پوششاننده ای هستند که آدمی را از مشکل فکر کردن دور می نمایند
|
منظم کردن کتابخانه به صورت فرم آهسته ابراز انتقاد است
|
منظور اساسی از زندگی آن است که بین تفکر زیبایی که از خود داریم و نظر بدی که مردم از ما دارند تفاهم ایجاد کنیم
|
منظور انسانی کردن جنگ نیست بلکه ملغی کردن آن است
|
مهربانی زبانی است که آدم کر می تواند بشنود و آدم نابینا می تواند ببیند
|
مهم نیست که عقیده فرد چیست , مهم آن است که تا چه عمق شخص به آن معتقد است
|
مهمترین ارزش جامعه این است که به ما اجازه می دهد که ارزش خصوصی بودن را بدانیم
|
مهمترین زمان در ایجاد شک در خلاقیت بیست و بک سالگی و یا در همان دوران است , زمانی که اولین کوشش در ترجمه ارزو به حقیقت انجام می پذیرد
|
مهمترین مورد در ایجاد یک هنرمند مشهور این است که دهنش را ببندیم . معرفی هنرمند به عموم می تواند او را نابود کند . به سود هیچ کسی نیست که حقیقت را بداند
|
مهمترین چیز در مکاتبات شنیدن چیزهایی است که گفته نشده است
|
مهمترین کتاب برای کمونیستی مانند من انجیل است
|
مواد مخدر در ورزش بس است: بايد کنترل ها متوقف شوند!
|
مواظب باش که فقط کسانی را که همفکر تو هستند روشنفکر اطلاق نکنی
|
مواظب باشيد: جسد مارکس هنوز در حال نفس کشيدن اسـت
|
مواظب باشيد: مسولان بهداشت ميتوانند خطرناک باشند
|
موافقت گرفتن از دیگران بسیار حیجان انگیز است , ولی بعضی مواقع باید آن را هم با تردید نگاه نمود
|
موافقت یعنی اینکه هر فرد موافق است که چیزی را با عموم بگوید در حالی که آن را بتنهایی نمی تواند بگوید
|
موانع فقط مردم را فقیر می کند , یکی را به دیگری بی رحم می کند , آنها را وادار میکند که با زبانی عجیب و غیر قابل درک با هم در مورد فضای زندگی , ضروریات ژئوپلتيكی منطقه و علیه مهاجرین بطور بد صحبت کنند , همچون جذاميان بيرحم که مردم خود را از آنان دور نگه می دارند , به جاي بدبختي و نارضايي ثروت و قدرت ايجاد می کنند
|
مورد ساده را مشکل کردن پيش پا افتاده است ; مورد مشکل را ساده کردن , به طور وحشتناکی ساده است , آن قدرت خلاقه است
|
موضوع را به حد استادی بیاموز , لغات خواهند آمد
|
موفقيت خيلی راحت بدست ميآيد, چيزی که مشکل است اين است که لياقت آن را داشت
|
موفقيت چيزی است که شما میخواهيد,خوشهالی چيزی است که شما با گرفتن آن راضی هستيد
|
ميان ارزشمندترين دارايی هايم کلماتی هستند که هرگز نگفته ام
|
ميزان بين باسوادان و بيسوادان تغيير نکرده است, فقط اين روزها بيسوادان ميتوانند بخوانند
|
مُد هميشه انعکاسی از زمان خود است. متأسفانه وقتی مُد احمقانه است اين مطلب را فراموش می کنيم
|
مکالمه مفید تنها از افکاری سر چشمه می گیرد که سردرگمیشان را تقویت میکنند
|
می توان با دهان دروغ گفت امّا نحوهء بيانی که آن را همراهی می کند هميشه واقعيّت را می گويد
|
می خواهم نسبت به مادرم احترامی را که برای يک ايده آل قايل هستم، قايل باشم
|
می خواهيد اعتبار کسی را خدشه دار سازيد؟ از وی زياد تعريف بکنيد
|